دکترین یا رهنامه

به گزارش مرد کوچک، با شروع جنگ های استقلال طلبانۀ امریکای لاتین، ضرورت شروع خط مشی معین برای سیاست خارجی ایالات متحده هرچه بیشتر احساس می گشت. بدین ترتیب، پس از چند دهه سردرگمی، دولت امریکا دکترینی را به منظور جهت دادن و هدف دار نمودن خطوط کلی رفتار سیاسی برون مرزی خود ارائه داد.

دکترین یا رهنامه

گروه دانشگاه خبرنگاران، عرفان محمودیان؛ دکترین یا رهنامه، مجموعه ای از باورها، رهنمود ها و آموزه های توصیفی است به شرط آنکه برای مقصودی عملیاتی دست یابند و نقش راهنما و چارچوب را بازی نمایند. دکترین، فراتر از راهبرد و بنابراین فراتر از سیاست و خط مشی است. دکترین ها به ناچار دیر یا زود از ایدئولوژی ها زاده میشوند.

با شروع جنگ های استقلال طلبانۀ امریکای لاتین، ضرورت شروع خط مشی تعیین برای سیاست خارجی ایالات متحده هرچه بیشتر احساس می شد. بدین ترتیب، پس از چند دهه سردرگمی، دولت امریکا دکترینی را به منظور جهت دادن و هدف دار نمودن خطوط کلی رفتار سیاسی برون مرزی خود ارائه داد: دکترین مونروئه. دکترین مونرو (مونروئه)، اصول دوگانه سیاست خارجی ایالات متحده امریکا که در پیغام مونروئه، رئیس جمهور امریکا، در سال 1823 به کنگره اعلام شد. این دو اصل این است:

تشکیل مستعمرات جدید

عدم دخالت سیاسی دولت های اروپایی در قاره امریکا

اعلام دکترین مونرو به سبب ترس از اتحاد مقدس (اتحادی که پس از سقوط ناپلئون توسط امپراتوران و سلاطین اروپا ایجاد شد و هدفش سرکوب نهضت های انقلابی و آزادی در اروپا بود) که ممکن بود به یاری اسپانیا بشتابند و کشور های تازه آزاد شده امریکای لاتین را بار دیگر زیر فرمان خود درآورند.

مونروئه اعلام داشت که اروپا اینک به صورت لانه استبداد در آمده و کوشش ما باید این باشد که قاره خود را به صورت مهد آزادی در آوریم... امریکا در امور اروپا مداخله نمی کند و مستعمرات موجود اروپا را نیز به رسمیت می شناسد و بر عکس هرگونه کوشش اروپا برای گسترش نفوذ خود در قاره امریکا را عملی خصمانه تلقی خواهد نمود.

حقوق بین المللی هیچگاه این دکترین را به رسمیت نشناخت، با این حال ایالات متحده امریکا بار ها از جمله مسئله نظارت بر کانال پاناما، به نام آن دست به کار شده است. بر اساس این دکترین، امریکا نیز یکجانبه، تا جنگ جهانی دوم، از دخالت در امور اروپا و حضور در جامعة ملل خودداری میکرد.

پیدایش گرایش های امپریالیستی در ایالات متحده امریکا، دولت های امریکای لاتین را نسبت به اجرا کردن دکترین مونرو، بعنوان وسیله ای برای حفظ تسلط امریکا بدبین کرد. در 1902، آلمان، ایتالیا و انگلیس، ونزوئلا را محاصره کردند تا آن را وادار به پرداخت بدهی هایش نمایند. در نتیجه، پرزیدنت (رئیس جمهور) تئودور روزولت تفسیر گسترده ای از دکترین مونروئه کرد و بیان کرد که امریکا در برابر دستیازی دولت های اروپایی به قاره امریکا، حتی بر ضد یک دولت بد رفتار امریکایی، می تواند از جانب خود دفاع کند.

امریکا تا به امروز در توجیه کار های خود در دریای کارائیب و امریکای لاتین از جمله در مسئله کوبا از این دکترین یاد نموده است. جان فاستردالس، وزیر خارجه ایالات متحده، در 1954 تشکیل یک دولت کمونیست را در امریکای لاتین، اگرچه با رای مردم انتخاب شده باشد، مخالف دکترین بیان کرد. زیرا به نظر او، چنین دولتی بنا به طبیعت خود، زیر نفوذ خارجی است.

این دکترین بعنوان یک بیانیه دفاعی بعد ها به وسیله ملحقات متعدد دیگر به یک دکترین بیشتر تهاجمی بدل شد، دکترینی که به کشور های منطقه اعلام میکرد نمیتوانند زمین های خود را به حکومتی خارج از نیمکره یا بازرگانان خارج (اگر موقعیت زمین استراتژیک بود) بفروشند و اینکه ایالات متحده برای جمع آوری قروض متعلق به قدرت های خارج از نیمکره در امریکای لاتین دخالت میکند.

شرکت های امریکایی فعال در امریکای لاتین در کشاورزی تجاری پیشرفت قابل توجه داشته اند. گذشته از کشاورزی تجاری، شرکت های امریکایی بعد ها وارد حوزه های مختلف منابع طبیعی (نفت، معادن آهن زغال سنگ و...)، صنعت خدمات و ارتباطات نیز شدند. این ضوابط نشان دهنده تبدیل رهنمون های استقلال طلبانة دکترین به امپریالیستی شده است و امروزه سهم بسیار زیادی از اقتصاد و سیاست منطقه را تحت تاثیر خود قرار داده است.

عرفان محمودیان - کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه تهران

انتشار یادداشت های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط خبرنگاران نیست و صرفاً منعکس نماینده نظرات گروه ها و فعالین دانشجویی است.

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 28 اسفند 1399 بروزرسانی: 28 اسفند 1399 گردآورنده: miniman.ir شناسه مطلب: 1472

به "دکترین یا رهنامه" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دکترین یا رهنامه"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید