اظهارات مدیر پیشین پروژه مطالعات باستان شناسی چمشیر
به گزارش مرد کوچک، ایسنا/ این خبر پیرامون اظهارات مدیر پیشین پروژه مطالعات باستان شناسی چمشیر برای شما نگارش شده است.
با اعلام کفایت مطالعات باستان شناسی در حوضه سد چمشیر در هفته های خاتمهی دی 1401 و آماده سازی سد برای آبگیری، شهرام زارع مدیر پیشین پروژه مطالعات باستان شناسی چمشیر با طرح این پرسش که چرا حکم خاتمه مطالعات باستان شناسی چمشیر نابجاست؟ در یادداشتی نوشت: گویا داستان میراث چمشیر خاتمه تأثر انگیزی پیدا نموده است. می خواهند پرونده منطقه ای بکر از نظر باستان شناسی که میتوانست جوابگوی پاره ای از ابهام های تاریخی و فرهنگی این سرزمین باشد را با وضعی نامطلوب ببندند.
اخبار نشست مطبوعاتی برای اعلام کفایت مطالعات و محتوای مصاحبه بعضی کاوشگران که در رسانه ها انتشار یافت، حاوی ابهام، سهل انگاری و سوءبرداشت های بسیاری است، چون این مسائل در رسانه های عمومی مطرح شده و میراث چمشیر نیز این روزها سرنوشتی عاجل دارد، برای آگاهی افکار عمومی چکیده وار به مواردی اشاره می گردد و بحث های تفصیلی و تخصصی را به آینده موکول می کنیم.
براساس مقاله اظهارات مدیر پیشین پروژه مطالعات باستان شناسی چمشیر می دانیم، سه حکومت فرامنطقه ای فلات ایران (عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان) در جنوب ایران شکل گرفتند. به گواه آرای محققان، سهم عمده در برآمدن این حکومتها با جوامع کوچ رو بوده است. در هزاره گذشته هم سرنوشت سلسله های حکومتی ایران با جوامع کوچ رو در هم تنیده بود. در واقع، تا پیش از دوران تازه کوچ روی و کوچ نشینی بخش مهمی از حیات جوامع انسانی فلات ایران و از اقتضائات زیستن در این سرزمین بود. منطقه چمشیر بخشی از زیستگاه این گونه جوامع کوچ رو بوده و آثار زیست آنها در جای جای آن مشهود است. همین نکته نشان می دهد که استقرارگاه های کشف شده در این منطقه و مطالعه این شیوه زیستن تا چه پایه اهمیت دارد و نباید از مسئولیت مطالعه آنها شانه خالی کرد.
مطالعات باستان شناسی محدوده سد چمشیر در سال 1390 شروع شد، اما همان خشت اول کج نهاده شد. در حالی که شهرستان گچساران که چمشیر در مرز جنوبی آن واقع شده از میانه دهه 1380 در چارچوب مجوز و برنامه های پژوهشکده باستان شناسی به وسیله یک هیأت باستان شناسی تحت مطالعه نهاده شده بود، انجام آنالیز چمشیر را به پژوهشگری سپردند که سابقه ای در مسایل پژوهشی آنجا نداشت. در عین حال، حتی به نظرات او هم وقعی نگذاشتند و به اذعان مسئولان وزارت نیرو، مدیر وقت پژوهشکده باستان شناسی برخلاف قانون مجوز بلامانع بودن ساخت سد چمشیر را اعلام داشته بود.
بنابراین، هم تحقیقات مذکور ایراد و ابهام هایی داشت و هم سهل انگاری، یک مجوز غیرکارشناسی را روی دست مدیران بعدی گذاشته بود. تاریخی که وزارت نیرو برای دریافت مجوز ذکر نموده برابر با روزهای آشفتگی و چند پاره شدن و انتقال پژوهشگاه از تهران به شیراز و اصفهان است. متأسفانه مدیر فعلی پژوهشگاه نیز در آن موقع از مدافعان انتقال پژوهشگاه بوده است. چند سال بعد از آن واقعه، وقتی پژوهشگاه دوباره به تهران برگشت و نظمی پیدا کرد، مدیران وقت باستان شناسی با پیامدهای این قبیل تصمیم گیری های مدیران پیشین روبرو شدند.
نتیجه اینکه، در سال 1395 پژوهشگاه میراث فرهنگی و پژوهشکده باستان شناسی به ضرورت بازبینی و تتازه مطالعات پی بردند و هیأتی به سرپرستی همکار محترم آقای محمدتقی عطایی که اینجانب و بعضی از همکاران دیگر هم عضو آن بودیم به آنالیز منطقه پرداخت. یکی از نتایج آن طرح، شناسایی بیش از 30 محوطه تازه بود. در پی آن، ارزیابی و گزینش محوطه های مهم برای کاوش با توجه به ضرورت های پژوهشی منطقه در دستور کار نهاده شد.
خاتمه، از 30 محوطه ای که برای کاوش گسترده انتخاب و حدس شده بود، پس از رایزنی با همکاران و مسئولان پژوهشکده باستان شناسی و براساس شناختی که از محیط و مواد و موضوعات فرهنگی و تاریخی منطقه وجود داشت، 27 محوطه برای انجام کاوش گسترده انتخاب و معرفی گردید. از حدود سه سال پیش به خواست رؤسای وقت پژوهشگاه و پژوهشکده باستان شناسی و بخاطر سوابق و تجارب مطالعاتی در منطقه عهده دار مدیریت پروژه نجات بخشی مطالعات باستان شناسی چمشیر شدم که البته یک همکاری افتخاری بود و جنبه مالی و اداری نداشت.
پیگیری و کوشش برای متقاعد کردن مسئولان آب و نیرو و پژوهشگاه میراث فرهنگی نسبت به لزوم تداوم پژوهش به خاطر همین علقه ها و در همین چارچوب انجام شد که مکاتبات موجود گواه آن است. باور داشتم با مدیریت مناسب پژوهش ها میتوان کار ارزنده ای انجام داد و گره هایی را گگردد.
باید اشاره کنم که یک فصل برنامه آنالیز منطقه چمشیر در سال 1390 با مبلغ 30 میلیون تومان و دو فصل برنامه آنالیز باستان شناسی و حدس 30 محوطه باستانی نیز در سالهای 1395 و 1398 در مجموع با مبلغ 120 میلیون تومان به انجام رسیده بود.
در سال 1399 در نخستین مرحله از کاوش های گسترده نیز 5 محوطه به وسیله چهار هیأت باستان شناسی و مجموعاً با مبلغ 210 میلیون تومان کاوش شد. بعداً در دو مقطع، در پاییز 1400 و نیمه اول سال 1401، سه هیأت باستان شناسی 3 محوطه دیگر را کاویدند که مجموع بودجه آن 305 میلیون تومان بود، یعنی پژوهشگاه میراث فرهنگی تا تابستان 1401 برای دو فصل آنالیز منطقه، یک فصل حدس باستان شناسی در 30 محوطه و کاوش باستان شناسی 8 محوطه درمجموع رقمی حدود 665 میلیون تومان صرف نموده است.
البته بودجه این قراردادها هم گاه با یکی دو سال تأخیر و پس از کسورات مختلف به دست پژوهشگران می رسیده است. ذکر این عدد و رقم ها به این سبب است که در نشست مطبوعاتی مذکور ارجاعاتی داشته اند. هدف این است که رسانه ها و مردم در جریان هزینه کرد بیت المال قرار گیرند و این مطالبه لابه لای هیاهوها گم نگردد که بودجه مطالعات نجات بخشی باید صرف شناخت و حفاظت حداکثری همان میراث در معرض نابودی گردد.
در دو سه ماه گذشته کسی مدیریت و نظارت کاوش های چمشیر را عهده دار شد که [به لحاظ تخصص] درکی از ظرایف و پیچیدگی های باستان شناسی منطقه ندارد و با مواد تاریخی و فرهنگی آن آشنا نیست و منطقه را فقیر و آثار آن را نافاخر و کم ارزش دانسته و در مصاحبه هایی گفته شده که آنجا منطقه ای فقیر و بدون بناهای فاخر و سفال های شاخص است که حجم گسترده ای اثرات کوچ نشینی دارد و در شرایط عادی باستان شناسان ممکن بود در آن کاوشی انجام ندهند و آثاری به فاخری آثار شوش، تخت جمشید، پاسارگاد و... ندارد
این مقایسه ها مع الفارق و غیر علمی است. اینکه در نشستی جدی فاخرترین و خاص ترین دستاورد کاوش باستان شناسان را دو سکه مسی ایلخانی معرفی می نمایند، به روشنی گویای طنز آمیزی موضوع است. به همین سبب است که بعضی مسئولان وزارت نیرو هم یافته نشدن شهرهای بزرگ در چمشیر را ملاک ناارزشمندی آنجا اعلام نموده اند. اگر با معیار علم به میراث و بقایای فرهنگی چمشیر نگریسته میشد، این گونه قضاوت نمی کردند.
در چمشیر ترکیبی از آثار کوچ نشینی، نیمه یکجانشینی، ارتباطی، و نظامی امنیتی از دوره عیلامی تا روزگار معاصر وجود دارد. از جمله، روی شاخص ترین عارضه طبیعی چمشیر که کوهی مخروطی شکل به نام شاه چرو یا دامن عروس است، بقایای فرهنگی گسترده ای شناسایی شد. این کوه بخاطر جنس آهکی و سست آن پس از آبگیری سد بتدریج فروخواهد ریخت. این محوطه که مدتی نقش حاکم نشین منطقه را ایفا مینموده، با بارویی محافظت میشده که محدوده ای حدود 130 هکتار را در بر میگیرد.
در درون و بیرون این بارو استقرارگاه های کوچک و بزرگی وجود دارد. از جمله آنها محوطه شماره 54 بقایای بنا و استقرارگاهی گسترده از اوایل و میانه دوره اسلامی و به زعم کاوشگر، کاروانسرا یا قلعه ای حکومتی است. وجود بقایای یک پل بر رود زهره نیز در پیوند با همین مجموعه است و دلالت بر اهمیت منطقه و سرمایه گذاری برای ایجاد راهی ارتباطی دارد.
از گفت و گوها چنین بر می آید که اشتباهات متعددی اتفاق افتاده است، مثلا بعضی از کاوشگران به اشتباه یا به تشخیص ناظر محترم در محوطه هایی کاوش نموده اند که اصلا در لیست محوطه های منتخب قرار نداشت. یا بعضی گله نموده اند که محوطه در آنالیز اولیه به دوره ای منسوب شده که مواد آن را در کاوش نیافته ایم. آنها یا گزارش حدس ها را به دقت ندیده و نخوانده اند یا با مواد فرهنگی منطقه آشنا نبوده اند یا پرسش ها و انتظاراتی که از آن کاوش مدنظر بوده را نمی دانسته اند.
نمونه ای دیگر، در فیلم و گزارش یکی از رسانه ها گویا از کاوش محوطه 89 منتشر شده، کاوشگر ضمن انتساب محوطه به کولی ها، ایلیاتی ها و چلنگرهای روزگار سلجوقی/ایلخانی گفته که در آنالیز اولیه گفته بودند قدمت اینجا پساساسانی و پساهخامنشی بود اما چنین چیزی نیست، من حداکثر تاریخی که میتوانم برای این محدوده بدهم سلجوقی است. در حالی که در آنالیز اولیه نیز همین تاریخ برای آن محوطه برآورد شده بود. آثار پساهخامنشی به دژی در بالادست این محوطه تعلق دارد نه محوطه ای (89) که کاوش شده است اما فارغ از آنالیز اولیه مگر کولی ها و چلنگرها تاریخ ندارند؟
و تاریخ صنایع و پیشه ها یا تاریخ محلی نباید مطالعه گردد؟ در واقع، نه تنها تناسب تخصصی کاوشگر با محوطه رعایت نشد بلکه اصلا مکان یابی دقیق برای کاوش محوطه و تبیین ضرورت و هدف کاوش صورت نگرفته است. آگاهی بخشی درباره این مسائل بر عهده مدیر و ناظر کاوش هاست که چون با ذهنیت کشف آثاری به فاخری آثار شوش پا به میدان تحقیق نهاده، لاجرم راهی خطا پیموده و کل طرح را به انحراف کشانده است.
از طرفی، طبق اعلام مسئولان برای کاوش همه محوطه ها بودجه تقریبا یکسانی (حدود 100 تا 110 میلیون) در نظر گرفته شده است. این هم رویکرد نادرست دیگری است. بعضی از محوطه ها متناسب با بقایای فرهنگی با یک سوم و حتی کمتر از آن مبلغ باید کاوش می شدند و بعضی دیگر با یک یا دو برابر بیش از آن مبلغ. شیوه مدیریت کاوش ها در کیفیت نتایج و برنامه ها مستقیما تاثیر دارد.
اغراق درباره ابعاد طرح هم خواندنی است؛ جایی که ابراز داشته اند حدود 25 درصد ظرفیت باستان شناسان کشور در سد چمشیر بکار گرفته شد با این حال، هنوز کاوش چند محوطه مهم در چمشیر خاتمه نیافته یا اصلا انجام نشده است. در نشست خبری ابراز شده است که پژوهشگاه یا شورایی در وزارت میراث فرهنگی درباره صدور مجوز آبگیری تصمیم گیری و اعلام نظر می نمایند، باید آگاه باشند که هنوز چند محوطه ارزشمند (130، 125، 123 و 82) کاوش نشده و در دریاچه سد منتظر کلنگ باستان شناسان هستند. با توجه به شرایط حاضر، امیدوارم برای محوطه هایی (مانند 29، 54، 106 و 132) که احتیاج به فصل دوم کاوش دارند، برنامه ریزی نموده باشند.
مضاف بر این، براساس مقاله اظهارات مدیر پیشین پروژه مطالعات باستان شناسی چمشیر باید بدانید که در گذشته به خاطر اختصاص ندادن بودجه از سوی پژوهشگاه امکان انجام مطالعات قوم باستان شناسی و انسان شناسی میسر نشد که اکنون ضروری است انجام گردد. بعلاوه، وقتی که وزارت نیرو آمادگی خود را برای ایجاد موزه در چمشیر اعلام می نماید، باعث تأسف است که متولیان میراث از ادای وظیفه خود طفره می روند.
منبع: همگردی