بگذار کودک صورتش را ماستی کند!
به گزارش مرد کوچک، به کشوها دست نزن! اینجا را به هم نریز! آنجا نرو! چرا اینجا نشستی؟ از اینجا بلند شو! همه صورتت را کثیف کردی! همه غذاها را ریختی روی زمین! از اینجا برو بیرون!
به گزارش خبرنگاران، روزنامه جوان در ادامه نوشت: این ها جملاتی است که ممکن است هر مادری به فرزندی که یک سالگی را پشت سر گذاشته بزند. تا یک سالگی معمولاً کودک وابسته تر است. نمی تواند به تنهایی راه برود و به پدر و مادر متکی است، ولی وقتی یک سالگی را پشت سر می گذارد دیگر کم کم این جرئت را پیدا می نماید که خودش به تنهایی راه برود و مستقل باشد. حالا این پدر و مادر هستند که باید از این مرحله زندگی کودک هم با همه چالش هایش با موفقیت و آگاهی عبور نمایند تا شاهد رشد و شکوفایی هرچه بهتر کودکشان باشند.
یک سالگی، نقطه عطف خودکفایی کودک
وقتی کودک یک ساله می گردد کم کم دست های پدر و مادر را که برای تاتی تاتی کردن همراهی اش می کردند رها می نماید و وقتی احساس کرد بدون یاریی هم می تواند راه برود کنجکاوی ها و سرک کشیدنش به جاهای مختلف خانه آغاز می گردد. معمولاً روزهای اولی که کودک به تنهایی راه می رود پدر و مادر بسیار شاد و خوشحالند و از اینکه کودکشان تا حدی مستقل شده ذوق زده هستند ولی کمی که می گذرد و کنجکاوی های کودک آغاز می گردد ممکن است کم کم امر ونهی هایشان آغاز گردد و از اینکه کودک به همه جا سرک می کشد و همه جا را به هم می ریزد کلافه شوند و رفتار نادرستی داشته باشند.
دکتر محسن منطقی فوق تخصص روانشناسی کودک در این باره می گوید: یک سالگی نقطه عطف خودکفایی کودک است. کودکی که تا به امروز احتیاج داشت او را بغل نمایند و جایی ببرند و همواره دست هایش به سمت پدر و مادرش دراز بود که او را با خود ببرند دیگر احتیاجی به کسی ندارد و حتی با اشاره یا کلمه کلمه می گوید جلوی من را نگیرید تا همه جا بروم، همه چیز را کشف کنم، همه چیز را تجربه کنم، یاد بگیرم و بفهمم. درست است که کودک در این سن خطر را نمی شناسد، مفهوم بلندی و ارتفاع و خطر سقوط را نمی داند ولی پدر و مادر باید آگاهانه او را از خطر دور نمایند نه با امر و نهی! کودک دوست دارد از یک سالگی به بعد از میز و مبل بالا برود، کشوها را بگردد، در یخچال را باز کند و احیاناً ماست و سس را بردارد و وقتی خوب به دست های کوچکش آغشته کرد طعمش را امتحان کند، در یک سالگی همه چیز برایش تازگی دارد. دوست دارد خودش همه چیز را کشف و نسبت به آن ها آگاهی پیدا کند. حالا گاهی پدرو و مادر این حس کنجکاوی کودک را با رفتار اشتباه و امر ونهی کردن سرکوب می نمایند در صورتی که برترین رفتار این است که پدر و مادر مدام حواسشان به کودک باشد. یعنی وقتی کودک راه می رود پشت سرش راه بروند و اجازه دهند او جلوتر برود، اجازه دهند کودک همه جا برود، به همه وسایل خانه دست بزند، وسایل را آنالیز و امتحان کند و فقط حواس شان باشد که کار خطرناکی انجام ندهد. اشتباه ترین نوع رفتار پدر و مادر در این مورد این است که دائم به کودک بگویند که نه! اینجا نرو! این کار را نکن! اینجا ننشین و این رفتار را انجام نده. یکی از رفتارهای کودک بعد از یک سالگی این است که دوست دارد خودش سر سفره بنشیند و خودش غذا بخورد و به خاطر اینکه هنوز تسلط کافی برای گرفتن قاشق ندارد ممکن است غذایش را روی لباس یا میز یا احیاناً فرش بریزد، گاهی مادر به خاطر اینکه این اتفاقات نیفتد ترجیح می دهد خودش غذا را در دهان کودک بگذارد که این موضوع باعث می گردد کودک تا سن بالاتر هم منتظر بماند که مادر غذا را قاشق قاشق در دهانش بگذارد و یکجور وابستگی نادرست بین کودک و مادر ایجاد می گردد! مادر باید بداند که اگر کودک ماست را روی لباسش ریخت یا دست های ماستی اش را به صورتش زد اسمش گندکاری یا کثیف کاری نیست برعکس اسمش کسب تجربه از راه کنجکاوی کودک است که سلامت فکری و روحی کودک را اثبات می نماید.
تا 2 سال مادر در خدمت کودک!
مادر می خواهد با تلفن صحبت کند، می خواهد غذا درست کند، می خواهد خانه را مرتب کند و به کارهایش برسد ولی کودک دوست دارد مادر دائم با او بازی کند که چنین چیزی میسر نیست و، چون مادر نمی تواند این خواسته کودک را برآورده کند احساس کلافگی می نماید و گاهی عذاب وجدان می گیرد که شاید در حق کودکش کوتاهی نموده است. این فوق تخصص روانشناسی کودک در این مورد اینگونه شرح می دهد: دو سال اول زندگی کودک دو سال خیلی سختی برای پدر و مادر و به ویژه مادر به شمار میرود. ما روانشناسان اصطلاحی داریم که معمولاً به مراجعین مان توصیه می کنیم، ما می گوییم از بدو تولد نوزاد تا دوسالگی اش همه در خدمت مادر، مادر در خدمت کودک! این یعنی کسی که می خواهد مادر گردد بهتر است قبلش بداند که دو سال باید تقریباً وقف کودکش باشد و از طرف دیگر پدر کودک باید بداند که در این دو سال باید بیشتر از همواره حواسش به همسرش و کم خوابی ها و خستگی هایش باشد. اگر پدر بتواند همسرش را یاری و درک کند و در مسائل مربوط به کودک در کنارش باشد مادر می تواند با این همدلی بخشی از خستگی هایش را جبران کند و احساس بهتری داشته باشد. در کنار پدر و مادر هم اگر خانواده ها شرایطی دارند که می توانند به مادر یاری برسانند بهتر است که در دو سال اول زندگی کودک بیشتر در کنارشان باشند تا مادر، هم بتواند بیشتر با کودکش وقت بگذراند و هم بتواند بیشتر استراحت کند. اما درباره احتیاج کودک به بازی باید بگوییم که مفهوم بازی برای کودک بازی کردن نیست بلکه بازی برایش معنای زندگی است. بازی برای کودک تجربه است، یادگیری است، شادی و سرگرمی و خوشگذرانی است که از همین راه می تواند به مهارت های حرکتی و قدرتی دست پیدا کند. فکر کودک به وسیله بازی پویا می گردد و درک و تمرکزش بالاتر می رود و به طور کلی کودک با بازی از لحاظ روحی رشد می نماید و به سرمایه اش افزوده می گردد.
کودک یک انسان کوچک نیست!
گاهی پدر و مادر یا حتی خانواده ها گمان می نمایند که کودک یک انسان کوچک است در حالی که کودک یک انسان کوچک نیست، کودک کودک است و فقط گاهی کسی او را درک نمی نماید، همه دوست دارند او خوب غذا بخورد، خوب بخوابد، زیاد سر و وصدا نکند، خودش با اسباب بازی هایش بازی کند و خیلی مزاحم عظیم ترها نگردد. در صورتی که، چون کودک یک انسان کوچک نیست و باید بچگی کند نمی تواند باب میل عظیم ترها رفتار کند.
دکتر منطقی در این باره می گوید: اگر بخواهیم واقعیت را راجع به یک کودک به ویژه در سنین کمتر از پنج سال بگوییم؛ کودک موجودی است جست وجوگر با تمرکز کم و ریخت و پاش زیاد، موجودی که معمولاً در دو یا سه سال اول زندگی اش دست و پا گیر است و باید دائم در مرکز توجه باشد. حالا اگر این کودک شانس بیاورد و پدر و مادری داشته باشد که نسبت به او و رفتارهایش آگاهی دارند مانند غنچه ای در گلخانه ای مناسب به زیبایی و سلامت رشد می نماید (منظور از رشد بیشتر از رشد جسمی رشد فکری و رفتاری است) و از نظر آگاهی و مهارت از همسن و سال هایش جلو می افتد، اما در مقابل اگر رفتارهای جست وجوگرانه کودک سرکوب گردد سرخورده می گردد و با عکس العمل هایی که به رفتار والدین و عظیم ترها نشان می دهد دوباره با واکنش های منفی آن ها روبرو می گردد که در پی آن رفتارهای نامناسب کودک ادامه دار خواهد شد که این موضوع اصلاً به صلاح کودک و پدر و مادر نیست. پس برترین روش این است که پدر و مادر از آغاز یک سالگی تا دوسالگی کودک دائم با او همراه باشند و بعد از دوسالگی طی روز زمان هایی را فقط مخصوص بازی با کودک در نظر بگیرند، اینکه می گوییم فقط مخصوص کودک یعنی در آن موقعِ به خصوص نه خبری از موبایل باشد، نه کارهای خانه و نه حتی پاسخ به تلفن! مادر می تواند زمانی را که برای بازی با کودک در نظر می گیرد حتی به 20 دقیقه محدود کند ولی در آن 20 دقیقه باید فقط تمام توجهش به کودک و بازی با او باشد. اگر بخواهیم طبق برنامه ای مناسب بازی با کودک را پیش ببریم می توانیم سه یا چهار 20 دقیقه در روز را به کودک اختصاص دهیم، حالا شاید سؤال پیش بیاید که چرا می گوییم سه یا چهار 20 دقیقه در روز، چرا نمی گوییم یک ساعت یا یک ساعت و ربع در روز، باید بگوییم این یکی از ترفندهای زیرکانه بازی با کودک است؛ زمانی که شما یک ساعت مداوم با کودک بازی می کنید و بقیه روز را به کارهای خودتان می پردازید، تصور کودک این است که شما در کل روز تنها یکبار با او بازی نموده اید ولی وقتی همان یک ساعت را به چند بخش تقسیم می کنید و در آن موقع ها تمام توجهتان معطوف کودک است او راضی تر است و تصورش این است که شما در کل روز با او بازی نموده اید.
بازی هایی ساده ولی بسیار مفید!
شاید یکی از دلایل اینکه بچه ها امروزی تمایل بیشتری به بازی با تبلت و گوشی و پلی استیشن پیدا نموده اند این باشد که والدین خودشان هم اینگونه بازی ها را به بازی های قدیمی ترجیح می دهند. گاهی والدین فراموش می نمایند که خودشان در گذشته که تبلت و گوشی نبوده و بازی های رایانه ای تنوع بازی های امروز را نداشته چه بازی های سرگرم نماینده و مفیدی انجام می داده اند، اینکه می گوییم بازی های مفید به این علت است که امروزه متخصصان کودک و پژوهشگران روانشناسی کودک به این نتیجه رسیده اند که بازی های قدیمی چه تأثیرات مفیدی بر سلامت جسم و روح و روان کودک می گذارد. روانشناسان و پژوهشگران تعدادی از این بازی های ساده و در عین حال مفید را مورد آنالیز قرار داده اند و به نتایج جالبی دست پیدا نموده اند، برای مثال قایم باشک جست وجوگری کودک را تقویت می نماید، لی لی کردن و با یک پا پریدن سیستم تعادلی مخچه ای نخاعی را تقویت می نماید، انداختن اشیایی مثل توپ یا هر بسته دیگری در سبد دقت کودک را بالا می برد، دور خود چرخیدن با دست های باز در جهت های مختلف جلوی سرگیجه ها را می گیرد و در عظیمسالی به سلامت کودک بسیار یاری می نماید. به همین بازی آخر دقت کنید، بارها دیده ایم که وقتی کودکی دور خودش می چرخد به سرعت صدای پدر و مادر یا سایر عظیم ترها در می آید که دور خودت نچرخ! و سریع به روش های مختلف او را متوقف می نمایند، درست است که سرگیجه گرفتن و افتادن کودک روی زمین و اینکه ممکن است سرش به جایی بخورد نگران نماینده است ولی اگر فضایی مهیا گردد که وسیله خطرناکی آنجا نباشد و خطری کودک را تهدید نکند چرخیدن کودک و حتی کمی سرگیجه موقتی نه تنها مضر نیست بلکه مفید هم هست البته باید دقت گردد که در این بازی هم مثل تمام بازی ها و تمامی رفتارهای کودک نباید افراط وجود داشته باشد!
بچه ها مثل گل هستند!
برای پرورش یک گل باید نکات خاصی را رعایت کرد، باید به موقع به او آب داد، نور و گرمای محیط را تنظیم کرد تا گل خشک نگردد، اگر یک جای کار بلنگد گیاه کم کم بی جان و بعد نابود می گردد. همان طور که می دانیم هر گل برای سالم ماندن و طراوت بیشتر، شرایط نگهداری خاص خودش را دارد و نمی توان همه گل ها را با شرایطی مشابه هم پرورش داد. برای رشد و تربیت کودک هم باید آگاهی کسب کرد، بچه ها هم مثل گل ها با یکدیگر متفاوت هستند و هرکدامشان برای رشد و شکوفایی بهتر به شرایط مخصوص خودشان احتیاج دارند که همه این ها با همدلی و همفکری و کسب آگاهی پدر و مادر میسر می گردد. درست است که تربیت و پرورش کودک کمی سخت به نظر می رسد ولی اگر پدر و مادر همدلی نمایند و در کنار هم باشند و سعی نمایند با مطالعه آگاهی شان را نسبت به کودک و رفتارهایش بالا ببرند می توانند خیلی زود شاهد رشد و شکوفایی فرزندشان باشند و سعادتمندی کودک را تضمین نمایند.
منبع: خبرگزاری ایسنا